ONLY+LOVE=ALONE

ONLY+LOVE=ALONE

خدایا کمکم کن که اگر چیزی شکستم دل نباشه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 57
بازدید ماه : 1810
بازدید کل : 18678
تعداد مطالب : 468
تعداد نظرات : 92
تعداد آنلاین : 1




پاهای خسته ...!!!

با پاهای خسته از راه وارد شهر شد. به این طرف و آن طرف نگاه کرد. از کوچه بازار های پر هیاهو گذر میکرد. احساس سردرد داشت و سردرگمی. زمان بسیاری بودکه دور از مردمان در بیابان ها به راه افتاده بود وتاب اینهمه شلوغی را نداشت.

به مغازه پارچه فروشی وارد شد و از فروشنده پرسید: برادر راه درازی را به دنبال کسی آمده ام. در این شهر غریبم و کس نمی شناسم.

- به جستجوی که به این شهر آمده ای؟

- به دنبال دختری میگردم زیبا رو که ۲ سال پیش به طوس سفر کرده بود و بعد به دیار خود باز گشت.


- نامش چه بود؟

- نمی دانم!

- نمی دانی؟ چگونه نشان کسی را می خواهی که خود او را نمی شناسی؟ از کجا معلوم که او به این شهر آمده است؟

- می دانم، می گفتند او دخت والی این شهر است..

- به چه منظور او را می جویی؟

- من دلداده اش شدم، اما جرئت نکردم خواسته خود به او بگویم. خواستم خیالش از خاطر بیرون کنم، اما دل خسته تر از این چنین کاری برای جستنش به راه افتادم.

- برادر یک سال دیر آمدی. پسر یکی از تجار او را خواستگاری کرد و با او ازدواج کرده است.

نفسش به شماره افتاده بود تمام بدنش عرق کرده بود، احساس می کرد در آتش می سوزد. فریاد می کشید اما، صدای خود را نمی شنید. صدایی گوش خراش او را از جا پراند. به ساعت کنار تختش که زنگ می زد نگاه کرد. وقت بیدار شدن بود. باید راه می افتاد. وقتی که لباس می پوشید با خود گفت: باید قبل از اینکه کس دیگه ای وارد زندگیش بشه باهاش صحبت کنم. از کجا معلوم شاید اونم منو دوست داشته باشه!؟ 

 


javahermarket

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نويسنده: mohammad amin تاريخ: یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:عشق,فرصت, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سلام.من محمد امین 16 سالمه و این وبلاگو برای دلتنگی هام ساختم. اینجا چند تا قانون داره که باید رعایت شه: 1:کپی برداری ممنوع 2:نوشتن نظرات خصوصی ممنوع چون عمومی میشه 3:هرکی بیاد توی وب باید نظر بده 4:تبادل لینک هم میکنم 5:برای باقی موندن این وبلاگ تونستید عضو شوید دوستون دارم بوس بای بای boy.loving2012@yahoo.com setaiesh.amini@yahoo.com

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to setaiesh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com